چگونه نیازهای خاموش خودمان را شناسایی کنیم؟

0

نیازهای خاموش شما

یک سوال مهم: نیازهای خاموش خودمان را چطور بیدار کنیم؟

بیایید منظورمان را از این سوال بهتر مشخص کنیم: گاهی شما به شناخت نیازهای خودتان می رسید اما نمی توانید اضطرار برطرف کردنشان را در خودتان ایجاد کنید!

به عنوان مثال پزشکی را فرض کنید که میداند به مطالعه روزانه نیاز دارد. چون اگر مطالعه نکند، چند سال دیگر یک پزشک بی سواد خواهد بود. اما با وجود داشتن این شناخت و آگاهی نسبت به نیاز مطالعه روزانه، نمی تواند در خودش اضطراری ایجاد کند که او را به سمت عمل بکشاند.

حتما شما هم تاکنون با این چالش رو به رو بوده اید. در ادامه این نوشتار به راهکار ایجاد اضطرار در خودتان برای به عمل درآوردن نیازهایتان می پردازیم.

بهترین راهکار: پروژه محوری

یکی از پیشنهادات ما، پروژه محوری هست. آدم ها وقتی درگیر یک پروژه واقعی میشوند دیگر خود به خود نیاز  و اضطرار را احساس می کنند و فعال می شوند. این نیاز از قبل وجود داشت. اما قبلا فقط حالت انتزاعی داشت. اما زمانی که این نیاز در قالب یک پروژه قرار می گیرد، این حالت انتزاعی، به بینش شما تبدیل می شود و احساس شما را درگیر می کند. و به سبب این درگیری احساس، سیستم درونی شما فعال می شود و حرکت می کنید.

هرگاه یک موضوع هم زمان به صورت انتزاعی ذهن شما را درگیر کند و به صورت احساسی قلب شما درگیر کند، از دل ترکیب این دو نیرو، عمل بیرون می آید.

در جمع قرار بگیرید

اگر شما در یک جمع قرار بگیرید که دائما یادآوری هایی به می کنند در حوزه اقدامی که در دست دارند، هم احساس اضطرار و هم احساس علاقه نسبت به عمل در شما ایجاد خواهد شد. به این علت که محیط بسیار تاثیرگذار است.

اساس کار تشکیلات هم همین است. اینکه در دل جمع ها همیشه نیازها زنده هستند. جمع ها همیشه نیازهای شما را آپدت می کنند. در دل جمع ها، نیازها، با طراوت در ما شکل می گیرند.

یک مثال در مورد اضطرار

اینکه شما در انجام یک ماموریت، یک شاگرد باشید یا مسئول اصلی آن ماموریت، شرایط خیلی متفاوت خواهد بود. به عنوان مثال دختر خانمی را تصور کنید که در خانه، در درست کردن ناهار به مادرش کمک می کند. در این هنگام شاید او اضطرار زیادی در یادگیری نکات ریز آشپزی نداشته باشد.

حالا وقتی این دختر خانم ازدواج می کند و به خانه خودش می رود، در روزهای اول، برای درست کردن یک قورمه سبزی، قریب به 40 بار به مادرش زنگ میزند و نکات ریز و درشت تک تک مراحل آشپزی را از او می پرسد. تفاوت در کجا بود؟ در اینجا که او  اینک مسئول اصلی پروژه آماده کردن قورمه سبزی است نه دستیار سرآشپز.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید