ما رأيت الا جميلاً
این سخن استوار حضرت زینب (س) در مورد وقایع عاشورا را همه ما شنیده ایم: ما رأيت الا جميلاً
جا دارد در این سخن بیشتر تامل کنیم. این تامل می تواند برای همه ی ما بسیار سازنده باشد. به راستی این سخت حضرت زینب (س) یعنی چی؟ این جمله باید در کجای زندگی ما چه کاری را به چه طریقی انجام دهد؟
ما باید این پرسش را مطرح کنیم. باید از خودمان بپرسیم که حضرت زینب (س) به چه چیزهایی نگاه می کردند که فرمودند زیباست؟ چرا که در دید معلولی انسان این وقایع ممکن است زیبا نباشد.
آیا ما در زندگی خودمان هم می توانیم مانند حضرت زینب (س)، از میان سختی ها و مشکلات زیبایی ها را استخراج کنیم؟
قاعدتا باید محرم و صفر به ما پاسخ این سوال مهم را بدهد.
عاشورا زمان نیست، کربلا مکان نیست
پرسیدن این پرسش ها و تفکر در پاسخ آنها، به معنی زندگی بر مدار تفکر است. عاشورا فقط قطعه ای از زمان نیست و کربلا فقط قطعه از مکان نیست. عاشورا و کربلا، یک مکتب، روش یا الگو هستند. اما این الگو چگونه به ما منتقل می شود؟ چطور می توانیم این الگو را مانند آمپول به رگ های خودمان تزریق کنیم؟
ما ادعای مسلمانی می کنیم اما هنوز ایمان به قلب های ما وارد نشده است. بسیاری از مواقع از ما می پرسند چطور باید فرزندانمان را دیندار کنیم؟ مهمترین عامل در این مسیر هم، شروع کردن از خودمان است!
به مدار تفکر قدم بگذارید
سوالات مربوط به محرم و عاشورا را یادداشت کنید و علاوه بر اینکه در مراسم مختلف شرکت می کنید، به اینها فکر کنید. علاوه بر شرکت کردن در این مراسم، کتاب هم بخوانید.
نگاه کنید به تابلوی عاشورا. در این عاشورا اوج قساوت و شقاوت هست، اوج رحمت و زیبایی هم هست. ما کجا را نگاه می کنیم؟ چه درس هایی از عاشورا می گیریم؟
تامل در این پرسش ها می تواند رفته رفته زمینه ورود ما به مدار تفکر را فراهم کند.