ارتباط نظم با اقتصاد زندگی شما چیست؟
نظم یک مفهوم عمیق است که در تمام ابعاد زندگی انسان نقش دارد. یکی از ریشه های مشکلات اقتصادی ما، پراکندگی هزینه های ماست؛ در حقیقت، بی نظمی ما موجب پراکندگی هزینه های ما می شود و این پراکندگی هزینه ها موجب ضرر اقتصادی ما می شود.
از کجا بفهمید که پراکندگی هزینه دارید یا نه؟
برای اینکه متوجه بشوید شما در زندگی خودتان پراکندگی هزینه دارید یا خیر، همین الان روی یک کاغذ لیست هزینه های هفته گذشته خودتان را بنویسید. هفته گذشته چه هزینه هایی داشتید؟ فرقی نمی کند که شما متاهل هستید یا مجرد، هر پولی که طی یک هفته یا یک ماه اخیر خرج کرده اید را بنویسید.
حالا بررسی کنید که شما در این مدت برای چه مواردی خرج کرده اید؛ پول تاکسی داده اید، یا شهریه پرداخت کردید، پفک خریدید، مسافرت رفتید و یا …
هر کدام از این مخارج می تواند از دل یک نظم بیرون آمده باشد و یا اینکه حاصل یک بی نظمی باشد؛ شما باید بررسی کنید که آیا این مخارج ضروری بوده اند؟ آیا شما یک نقشه داشته اید برای اینکه به یک نقطه خاص برسید یا اینکه فقط هزینه کردید که هزینه کرده باشید؟!
نظم یعنی داشتن یک نخ تسبیح
انسان منظم کسی است که در فکرش یک نظام دارد. نظام یعنی تمام ابعاد وجود ما و تمام اقدامات ما در راستای رسیدن به یک هدف باشد، به عبارتی تمام اعمال ما در همه ابعاد وجودی مان در یک نخ تسبیح قرار بگیرد.
نظم یعنی به نظام رسیدن در حوزه فکر، عمل، رفتار، زبان، نیت و … همه اینها باید یک حرف را بزنند.
نظم را در تمام ابعاد زندگی تان برقرار کنید
آدم منظم، آدمی است که هم به جسمش می رسد هم به فکر، عقل، قلب و روحش؛ اینها پنج ساحت وجودی انسان هستند. فکر انسان نیز سرمایه اوست. کسی که نظم دارد، برنامه ریزی می کند که اگر به طور مثال، هفته ای 4 هزار تومان نان میخرد، به اندازه هفته ای 4 هزار تومان هم روی خرید کتاب سرمایه گذاری کند.
انسان منظم یک نسبت منطقی میان هزینه های همه ابعاد وجودش برقرار می کند. این بی نظمی است که شما بخواهید تمام ابعاد وجودتان رشد کند اما همه وقت تان را فقط روی یک بعد بگذارید؛ بنابراین اینکه شما هزینه زیادی را صرف خرید کتاب بکنید و برای تغذیه خودتان هزینه نکنید هم بی نظمی است.
در فعالیت فکری هم داشتن نظم ضروری است
تاکید ما بر توجه به اهمیت مطالعه به این معنا نیست که هر کس مطالعه بکند آدم منظم یا آدم موفق است! در همین فعالیت فکری شما نیز باید نظم جود داشته باشد. هر کس باید بداند که: چرا کتاب می خرد؟ چرا آن کتاب را می خواند؟ بعد خواندن آن کتاب باید چه بکند؟ با آنچه که خوانده باید چه بکند؟ با خود کتابی که خوانده باید چه کار بکند؟ و …
به عنوان مثال او باید بداند که بعد خواندن کتاب باید او را با چه کسی مبادله بکند، همچنین باید بداند که در این مبادله، اصطلاحاً چه چیزی گیر او می آید!
به عنوان مثال ممکن است شما بگویید که بعد خواندن این کتاب، آنچه فهمیده اید را با دیگران به اشتراک میگذارید و این سبب رشد عقل شما می شود، یا ممکن است آن کتاب را به کسی امانت بدهید، این کار باعث می شود که هم دیگران از رفتار شما چیزی بیاموزند و هم در آینده آن فرد برخی از کتاب هایش را با شما به اشتراک بگذارد بدون اینکه شما هزینه ای بکنید.
حتی ممکن است همین فعالیت علمی شما سبب رشد یکی از این افراد شود و او برای شما دعایی بکند که همان دعا سبب خیر شما در زندگی بشود؛ اینها برخی از ثمرات نظم در زندگی هستند که ما از آنها غافلیم.