سلام. زمانی که ما عبارت «تربیت فرزند» را می شنویم، در ذهنمان مجموعه ای از اقدامات تداعی می شود که باید نسبت به فرزندمان انجام دهیم. اما این تعریف یک ضعف اساسی دارد. فرزند شما فقط به این نگاه نمی کند که شما به او می گویید چطور رفتار کند. بلکه او دقت می کند خود شما چگونه رفتار می کنید و از نوع رفتار شما الگو برداری می کند.
ابتدا خودمان را به تعادل برسانیم
شاید شما هم شنیده باشید که می گویند اگر کسانی به شما بدی کردند، شما برای آنها دعا کنید. به این علت که وقتی شما برای آنها دعا می کنید، سیستم درونی خود شما تنظیم می شود. مهم این است که ما اول در درون خودمان به ثبات، تعادل، انضباط، نظم، هماهنگی و خویشتن داری برسیم. این اصل تربیت است.
تربیت فرزند یعنی پرداختن به خود از منظر مسئولیت پذیری و از منظر شناخت وظیفه. پرداختن به خود از منظر تعادل و از منظر آرامش.
ایجاد این زمینه ها و این ثبات در درون خودتان، منجر به تربیت خوب فرزندتان می شود! در خانواده ای والدین این ویژگی ها را در درون خودشان ایجاد کرده باشند، شرایطی برای فرزند خانواده ایجاد می شود که خودش دوست ندارد از آن خانواده دور شود.
فرزند چنین خانواده ای کجا می خواهد برود بهتر از اینجا؟ بچه ای که در خانه به او توهین نشود، امنیت پیدا کند و بتواند حرفش را بزند و خواسته اش را بگوید کجا را بهتر از خانواده می تواند پیدا کند؟
به خودمان باز گردیم!
اگر فرزند ما از ما دور شد و گرفتار دوستان خیابانی شد، ما باید ابتدا از خودمان بپرسیم که کجای رفتار و زندگی ما در آنها احساس نا امنی ایجاد کرده است؟ این بچه، دنبال چه چیزی می گشته که آنرا در میان دوستانش و در خیابان ها پیدا کرده است؟
البته تا یک حدی این تمایل طبیعی است و طبیعتا فرزند شما با همسالان خودش احساس بهتری دارد اما از یک حدی به بعد طبیعی نیست.
اگر این اتفاق رخ داد ما باید برگردیم به خودمان. جا دارد روزی صد بار بنویسیم: بازگشت با خویشتن
یعنی ریشه همه اتفاقات را در رفتار خودمان جستجو کنیم.