تجربه، سرمایه ای ارزشمند
همه ما شنیده ایم که تجربیات زندگی ما ارزشمند هستند. همه ما شنیده ایم که تجربیات گذشته ما، راهگشای ما در آینده خواهند بود. اما آیا همه ما توانسته ایم به خوبی از این سرمایه استفاده کنیم؟ مسلما خیر!
ایراد کار مشخص است. اینکه انسان ها نمی توانند از تجربیات شان نهایت بهره را ببرند ریشه در دو عامل دارد:
- اصلا نمیدانیم تجربه چیست! آیا شما میدانید تجربه دقیقا چه چیزی است؟ آیا صرفا از سر گذراندن حوادث را تجربه محسوب می کنید؟
- نمی توانیم از ترکیب تجربه هایمان استفاده کنیم
تجربه چیست؟
اولین نقطه این است که ما بفهمیم دقیقا تجربه چیست. بگذارید یک نکته بگویم: برخلاف آنچه اکثر افراد تصور می کنند، حادثه، همان تجربه نیست!
مثلا کسی را می بینیم که ادعا می کند تجربیات بسیاری دارد چون حوادث زیادی دیده است! این غلط است! دیدن تجربه نیست. بلکه این چگونه دیدن است که تجربه است نه خود دیدن.
دیدن را با شنیدن و احساس و مسئولیت و عقل و مشورت ترکیب کردن تجربه است نه خود همین ها به تنهایی. یعنی شنیدن به تنهایی تجربه نیست، دیدن به تنهایی تجربه نیست، رفتن به تنهایی تجربه نیست و…
نگرش درست به تجربه این است که از این پس هرگاه حادثه یا اتفاقی به ذهن شما خطور می کند، نخستین سوالاتی که در ارتباط با آن در ذهنتان شکل می گیرد اینها باشد:
- چه درسی گرفتم؟
- چه پیامی گرفتم؟
- چگونه اینها رو با هم ترکیب کردم؟
ترکیبِ تجربیات سرمایه است!
سرمایه چیزی است که در زندگی ما به کارمان می آید و این حاصل ترکیب تجربیات ما است. همین دوربین و کامپیوتر و دستگاه ها حاصل ترکیب عناصر مختلفی مثل آی سی ها، سیستم های مختلف و مدارات مختلف و فرمول های مختلف است.
نوع ترکیب اینها به شما یک خروجی میدهد که این خروجی خیلی قیمتی است.
پس سرمایه اینگونه به دست می آید. این در واقع آشپزی است. انسان باید آشپز باشد یعنی بتواند خوب ترکیب کند.
گام اول در ترکیب تجربیات
در این ترکیب، تقدیر گام اول است. یعنی بتوانید خوب اندازه ها را بگیرید. اگر خوب اندازه نگیرید نمی توانید خیاط خوبی باشید. تجربه محصول نهایی خیاط است و آن پارچه ها و نخ و سوزن، حادثه ها هستند.
ما دنبال خیاطی هستیم. حادثه ها ابزارها و مصالح خام ما هستند. تجربیات محصولات ما هستند.