جایگاه نقش و شغل در تفکر سیستمی

0

مقدمه

آیا شما تفاوت میان نقش و شغل را میدانید؟

شناخت تفاوت میان این دو مفهوم در تفکر سیستمی حائز اهمیت است. به همین دلیل در این نوشتار به صورت مختصر و مفهومی تفاوت میان نقش و شغل را روشن می کنیم و می بینیم که تفکر سیستمی به کدام یک از این دو بیشتر اهمیت میدهد.

انتخاب شغل بر اساس استعداد

ارزش افراد در یک «شغل» بر مبنای میزان استعداد آنها سنجیده می شود. امروزه در دنیا برای تشخیص شغل مناسب برای هر نفر از تست های شخصیت شناسی و هوش های چندگانه استفاده می کنند.

مثلا در این تست های استعدادیابی توصیه می شود کسی که ذائقه هنری دارد وارد یک شغل هنری بشود.

شاید شما هم تاکنون این عبارات را در توصیف افراد شنیده باشید: فلانی شخصیت مدیریتی دارد، فلانی اجرایی است، فلانی شخصیت پژوهشی دارد، فلانی نویسنده خوبی می شود و ….

تفاوت نقش با شغل چیست؟

آنچه در بالا خواندید مربوط به تفاوت افراد در اندازه استعدادها بود. این تفاوت استعدادها در حوزه انتخاب شغل میتواند مفید باشد. اما نقش حاصل ترکیب این استعدادهاست.

با این تعریف نقش یک انسان «هنرمند بودن» نیست! هنرمند بودن فقط می تواند شغل یک نفر باشد!

تفاوت سازمان و تشکیلات

یکی از تفاوت های سازمان با تشکیلات نیز در همین است: در سازمان، شغل اهمیت دارد اما در تشکیلات بر نقش افراد تاکید می شود.

در تشکیلات افراد با هر جایگاهی، بار بر زمین افتاده را انجام میدهند. مثلا ممکن است یک نفر در هر رده تشکیلاتی که باشد کفش ها را جفت کند یا دم در برای خوش آمدگویی بایستد، چرا که در تشکیلات نقشی که افراد ایفا می کنند مهم است.

در سازمان، صندلی و جایگاه افراد است که به آنها ارزش میدهد در حالی که در تشکیلات نقش انسان ها به آنها ارزش میدهد. در ساز و کار جهان هستی هم نقش مهم تر است. اما ما ساختارهای جامعه خودمان را به صورت سازمانی طراحی کرده ایم.

در تفکر سیستمی «نقش ها» اهمیت دارند

در تفکر سیستمی هم نقش افراد بر شغل آنها اولویت دارد.

حتما میدانید که هدف مدیریت، افزایش بهره وری است. بهره وری حاصل دو عامل است: اثربخشی و کارآمدی

  • کارآمدی: انجام درست کار
  • اثربخشی: انجام کار درست

به عنوان مثال، شما تشخیص میدهید که مشکل اصلی یک ساختمان، رنگ نامناسب دیوارهای آن است؛ در نتیجه تصمیم می گیرید که رنگ دیوارها را عوض کنید. این میشود اثربخشی یعنی انجام کار درست. اما ممکن است در ادامه، کار نقاشی را به یک نقاش ناکارآمد بسپارید. این بخش مربوط به حوزه کارآمدی است یعنی انجام درست کار.

بهره وری زمانی محقق می شود که هر دو این عامل ها به درستی انجام شوند. اما اولویت تفکر سیستمی با اثربخشی است، یعنی تشخیص کار درست.

بنابراین تفکر سیستمی تاکید بر نقش ها دارد و در مدیریت سیستمی اولویت با اثربخشی است.

با تست ها نمی توان نقش افراد را تعیین کرد!

انسان یک ترکیب است. بنابراین نمی توان با تست تکلیف این ترکیب را مشخص کرد. تست ها فقط بخشی از شخصیت انسان را روشن می کنند. از این تست ها فقط می توان برای انتخاب شغل استفاده کرد.

چند وقت پیش شنیدم یکی از حوزه های علمیه برای انتخاب طلبه از این تست ها استفاده می کند. این یک خطای راهبردی است. چرا که با تست نمی توان نقش ها را مشخص کرد.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید