داستان مشاجره زوج های جوان در اردوی شمال
چندی پیش در اردوهای آموزش مهارت های زندگی به زوج های جوان در شمال کشور شرکت می کردیم. در واقع زوج های جوان بعد ازدواج، یک سفر به این هتل ها در شمال کشور می آمدند و در کلاس های مهارت زندگی مشترک شرکت می کردند.
نکته عجیب اینجا بود که پس از چند روز، شاهد شروع مشاجرات و دعوای بین زوج های جوان در این اردوها بودیم. خیلی عجیب است نه؟! زوج هایی که تازه با هم ازدواج کرده اند و به اولین سفر مشترک شان آمده اند و در کنار اینها در فضای فرهنگی کلاس های مهارت زندگی شرکت می کنند چرا باید اینقدر زود گرفتار دعوا و مشاجره با یکدیگر شوند؟
علت مشخص شد!
پس از مقداری تحقیق و تحلیل و زیر نظر گرفتن رفتار این زوج ها، دلیل این مشاجرات زودرس مشخص شد. علت مقایسه بود.البته مقایسه ای نابجا!
ما متوجه شدیم که این زوج ها جوان حاضر در اردو، با یکدیگر دوست می شدند و به صحبت می پرداختند، در دل این صحبت ها، مقایسه ها و توقعاتی شکل می گرفت که در پایان به این مشاجرات ختم می شد.
به نظر شما، در این داستان، اشتباه زوج های جوان در کجا بود؟ یا بهتر بگوییم، کجای مقایسه آنها اشتباه بود که منجر به بروز دعوا میان آنها میشد؟ مقایسه درست چگونه باید باشد؟
مقایسه درست اینگونه است…
نکته اینجاست که ما اگر می خواهیم مقایسه کنیم باید خودمان را با آرمان هایی که در درون خودمان داریم مقایسه کنیم نه با دیگران.
این امر یک علت مهم دارد و آن هم این است که مقایسه کردن خودمان با دیگران باعث می شود از درون احساس ضعف کنیم. و این ما را به مشکلات متعددی دچار می کند.
آیا شما هم می توانید در ارتباط با یک موضوع، نمونه هایی از مقایسه درست نسبت به آرمان های خودتان و مقایسه غلط با دیگران مثال بزنید؟