زندگی یک بازی کامپیوتری نیست!
فرض کنید می خواهید در یک بازی کامپیوتری یک ماشین را برانید. در این بازی شما میدانید که مثلا کوه، جاده، چاه و قلعه و … کجا هستند و مثلا باید مواظب باشید که ماشین با کوه برخورد نکند. اما مسلماً شما در این بازی تصوری از پنچر شدن ماشین ندارید؛ حتی اگر ماشین شما به جایی برخورد کند باز هم گاز میدهید و راه خودتان را می روید…
اما در زندگی واقعی این کار را نمی کنید. در دنیای واقعی شما نمی توانید با ماشین پنچر به مسیر خودتان بی تفاوت ادامه دهید!
مشکلتان را در جهان واقعی حل کنید
اساس کار تشکیلات این است که یک محیط واقعی را برای رشد شما فراهم کند. فرض کنید که مشکل شما داشتن «حسد» باشد. اگر شما ویژگی حسد را داشته باشید در برخی از موقعیت های زندگی گیر می کنید.
در این موقعیت ممکن است تصمیم بگیرید یک کتاب در مورد حسد بخوانید و خودتان را در خانه درمان کنید! این درمان درست مانند یک بازی کامپیوتری در یک فضای غیر واقعی انجام شده است.
برخی از افراد به حساب خودشان با خواندن یک کتاب، برخی از مشکلات شخصی خودشان را برطرف کرده اند؛ در حالی که این افراد اصلا به جهان واقعی قدم نگذاشته اند تا دوباره با آن مشکلات رو به رو شوند.
شما باید حسد را در صحنه واقعی زندگی درمان کنید. مشکل ما هم همین است که یک صحنه واقعی برای برطرف کردن مشکلات شخصیتی مان نداریم.
یکی از هنرهای تشکیلات می تواند این باشد که یک صحنه واقعی را برای رشد شما ترسیم کند.
تشکیلات، صحنه ای واقعی برای رشد شما
تصور کنید در یک تشکیلات دو نفر در یک اتاق کار می کنند. کافی است که نفر اول تشویق شود و نفر دوم تشویق نشود، از همان لحظه به بعد ذهن نفر دوم درگیر می شود…
زمانی که ذهن یک انسان درگیر شود حرکت او آغاز می شود و همه شرک ها، پراکندگی ها، خواسته ها، هوش ها و … افراد در همین درگیری های عملی در صحنه های واقعی مشخص می شود.
وقتی انسان در این فضای واقعی با مشکلات درونی خودش درگیر شود، مطالعه کتاب مطابق با نیازهایش نیز می تواند بسیار مفید باشد، حال آنکه خواندن همین کتاب در خانه و بدون مواجهه واقعی با مشکل نمی توانست تاثیر چندانی در رشد این فرد داشته باشد.