نگاه تشکیلاتی به شمارش انسان
«نفر» واحد شمارش شتر است نه واحد شمارش انسان! در این نوشتار یک خاطره تشکیلاتی کوتاه را بازخوانی می کنیم تا متوجه نگاه تشکیلات به واحد شمارش انسان بشویم.
چند نفر شتر یا چند نفر انسان؟!
سال ها قبل، زمانی که سر یکی از کلاس های سال دوم راهنمایی بودم، معلم ما شروع به تدریس مبحث «واحدهای شمارش» کرد. در این کلاس، واحد شمارش اشیا و موجودات مختلف بررسی می شد. به عنوان مثال گفته می شد که:
- واحد شمارش هواپیما «فروند» است.
- واحد شمارش کشتی «ناو» است.
- واحد شمارش گوسفند «راس» است.
- واحد شمارش دستشویی «چشمه» است.
اما عجیب ترین مورد برای من این بود که واحد شمارش شتر و درخت خرما «نفر» است!
اعتراض به معلم
وقتی درس به این قسمت رسید، من به عنوان یک دانش آموز دستم را بلند کردم و با اعتراض گفتم: «من دوست ندارم که واحد شمارش من با واحد شمارش شتر یکی باشد!». معلم هم در پاسخ من گفت: «تو بیخود می کنی دوست نداری!»
وقتی به خانه آمدم این قضیه را با پدرم نیز مطرح کردم. پدرم در آن زمان جمله معروفی داشتند و همیشه دعا می کردند که من مسلمان بشوم! علت این دعای پدرم این بود که من خیلی نقاد بودم و هیچ کدام از اصول را بدون تفکر نمی پذیرفتم. آن روز هم پدر سعی کرد با کمی توضیح مرا مجاب کند که بپذیرم واحد شمارش انسان نفر است.
یک مثال دردسر ساز
من تا جلسه بعدی آن کلاس روی این موضع فکر کردم و برای درک بهتر این موضوع مثالی به ذهنم رسید. در جلسه بعدی این کلاس از معلم خواستم تا این اجازه دهد این مثال را بیان کنم؛ من از معلم پرسیدم: «اگر چندتا شتر وارد یک طویله شوند شما چه می گویید؟» معلم در پاسخ من گفت: «معلوم است! می گوییم چند نفر شتر وارد طویله شدند.» سپس از او پرسیدم: «خوب حالا اگر چند معلم وارد یک مدرسه شوند شما چه می گویید؟!»
من در آن زمان با نیت بدی این مثال را مطرح نکردم، فقط می خواستم معلم متوجه منظور من بشود، اما ناخواسته حرف بدی زده بودم و معلم در پاسخ این حرف، من را کتک زد.
پاسخ را یافتم!
دقیقا به خاطر دارم که در یکی از روزهای اردیبهشت ماه سال 1360، در یک جلسه دوره قرآن بودم. نوبت قرائت من که فرا رسید، رسیده بودیم به این آیه مبارک از قرآن: وَ کانَ اِبراهیمَ اُمَتً: ابراهیم یک امت بود…
کنجکاو شدم که معنی دقیق این آیه را پیدا کنم. اتفاقاً در آن زمان آقای جوادی عاملی به مشهد آمده بودند. از ایشان پرسیدم و پاسخی دادند که تاحدودی مرا در مورد واحد شمارش شتر قانع کرد. ایشان گفتند انسان نفر نیست، هر انسان می تواند بیشتر از خودش باشد…
با شنیدن این پاسخ یک چیزهایی فهمیدم و کمی قانع شدم؛ با خودم گفتم «نفر» باشد برای شتر، ما یک چیز دیگر میخواهیم.
بهشتی یک ملت بود
تا اینکه شهید بهشتی شهید شد و امام در وصف ایشان گفت: بهشتی یک ملت بود!
از آن زمان به این باور رسیدم که واحد شمارش انسان «یک نفر» نیست. شما یک نفر نیستید. مگر سید حسن نصرالله یک نفر است؟ مگر حاج قاسم سلیمانی یک نفر بود؟ انسان باید زیاد شود، من باید زیاد بشوم.
یک نفر کم است. یک نفر برای شتر استفاده می شود. به همین خاطر امام علی (ع) فرمودند در طریق هدایت، از کمی نفرات خودتان وحشت نکنید.
نگاه تشکیلاتی به واحد شمارش انسان این است: یک انسان در تشکیلات فقط یک نفر نیست بلکه به اندازه نقشی که ایفا می کند می توانیم برای او نفر تعیین کنیم. مانند مالک که بیش از یک نفر بود و به همین سبب در خاطره ها ماند و فراموش نشد.